خونواده رفته بودن شمال منم درگیر کارام بودم از یه طرفم دوری واسم سخت بود نرفتم مامانم برگشته میگه خاخون(هامون منظورشه من نمیدونم چه اصراریه9 ماه فکرمیکنن اسم میذارن بعد یچیز دیگه میگن به آدم؟ ) وای به حالته اگه این اراذل اوباشو بریزی توخونه منم گفتم چشششششششششششم مامان غلم(گلم)بعدرفتنِِ. منم زنگ زدم بروبچ اومدن شب زنگ زده هممونم خابیم برگشته میگه خیلی بیشوحوری مگراینکه دستم بهت نرسه گفتم چرا اخه؟ میگه اکرم خانم زنگ زد گفت کدوم پدرسگایی رو آوردی خونه!!!!! خوب آخه واقن این مامانه من دارم؟ حتما بایدآمار منو ازهمسایه بگیره؟ من خودمو میذارم دم در خونتون بیاید منو به فرزندی قبول کنید جان عزیزتون.......