loading...
jok O tanz
ashena O farshad بازدید : 3 دوشنبه 13 آبان 1392 نظرات (0)

 

خونواده رفته بودن شمال منم درگیر کارام بودم از یه طرفم دوری واسم سخت بود نرفتم مامانم برگشته میگه خاخون(هامون منظورشه من نمیدونم چه اصراریه9 ماه فکرمیکنن اسم میذارن بعد یچیز دیگه میگن به آدم؟ ) وای به حالته اگه این اراذل اوباشو بریزی توخونه منم گفتم چشششششششششششم مامان غلم(گلم)بعدرفتنِِ. منم زنگ زدم بروبچ اومدن شب زنگ زده هممونم خابیم برگشته میگه خیلی بیشوحوری مگراینکه دستم بهت نرسه گفتم چرا اخه؟ میگه اکرم خانم زنگ زد گفت کدوم پدرسگایی رو آوردی خونه!!!!! خوب آخه واقن این مامانه من دارم؟ حتما بایدآمار منو ازهمسایه بگیره؟ من خودمو میذارم دم در خونتون بیاید منو به فرزندی قبول کنید جان عزیزتون.......

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما چه بخش های دیگری در سایت بگذاریم؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 86
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 60
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 78
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 88
  • بازدید ماه : 168
  • بازدید سال : 179
  • بازدید کلی : 1,919
  • کدهای اختصاصی